خط خطی های ذهن یک پرنسس
خط خطی های ذهن یک پرنسس
اینجا ذهن منه...پر ازخط خطی های من!
  


خیلی از این دنیا و آدماشو و خودم خسته ام....

خیلی خسته...

میشه بخوابمو دیگه بیدار نشم؟من ظرفیت ندارم خدا...من زود میریزم بهم...ناراحت میشم!بذار بذارن پای درک پایین باشه.

من هیچی نمیگم.ولی منم خدایی دارم.شایم دوسم نداشته باشه...ولی بازم خدامه!

خدایا...همه ی  آدمات بدن...همشون.حتی من!!!!!

دارم خفه میشم...

:((



نظرات شما عزیزان:

محمدجواد
ساعت20:00---24 آذر 1392
سلام بیمعرفت کجایی
خیلی خیلی وقته خبرت ندارم معلومه کجایی


hadiazizi
ساعت11:25---7 تير 1392
کفش هایم که جفت میشوند دلم هوای رفتن میکند!



من کودکانه بیقرار دیدنت میشوم



بی آنکه فکر کنم چه کسی دلتنگ من خواهد شد…


roz meshki
ساعت22:28---10 فروردين 1392


نجمه
ساعت13:49---1 فروردين 1392
سلام
منم دقیقا همین حسو دارم
خسته ام...


نجمه
ساعت13:47---1 فروردين 1392
مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است
خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است
به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی
این پیامی است که از دوست به یار آمده است
شاد باشید در این عید و در این سال جدید
آرزویی است که از دوست به یار آمده است . . .



Mahan
ساعت13:40---1 فروردين 1392
یالاااااااا..السلام پرنسس قصه.
عیدت مبارک عزیزم..صد سال به این سال ها..
آرزوی لحظات خوش و زیبا واست.
من نیستم تو کجایی نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیا یه سری به ما بزن بابا مردیم!!!


☁.¸¸.•☂مریم☁
ساعت1:01---27 اسفند 1391
یادمان باشد که دگر بار خطایی نکنیم گرچه در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد که اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم
مهربانیی صفت بارز عشاق خداست یادمان باشد که ازین کار ابایی نکنیم


مجید
ساعت20:46---26 اسفند 1391
مردمو باش!
میروند دکتر میشن و دیگه به ما محل نمی ذارن.
خانم دکتر


مجید
ساعت20:45---26 اسفند 1391
همیشه
در بدترین لحظه ها
تنها رها می کنی مراو
بدترینِ لحظه ها
وقتی است
که تو
مرا
تنها
رها می کنی


AmIr
ساعت15:05---23 اسفند 1391
دوست داشتن امروزم ، دنباله ی ستاره ی چشمهایت است
که در آسمان قلبم سالها پیش جا گذاشته بودی !


sadegh@ghazale
ساعت17:18---22 اسفند 1391
سکــــوت و صبـــوری ام را...

به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار...

دلم به چیزهایی پای بند است..

که تـــــو یادت نمی آید


lev
ساعت16:05---21 اسفند 1391
ﺳﺎﻝ1391 ﮐﻢ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ،

ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽﮐﻮﺗﺎﻫﻪ،

ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ ﻭﺑﺪﻭﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺑﺨﻨﺪ ،

ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯼ ﺩﺭﺳﺎﻝ1392 ﺍﺯﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﺑﺪﯼﺑﻔﺮﺳﺖ .


nima
ساعت20:17---27 بهمن 1391
گردنم درد می کند



از بس همه چیز را گردن من انداختی



دوست نداشتنت را



خیانتت را



بی توجهی هایت را



بهانه گیری هایت را



و در آخر رفتنت را !


KiMiYa
ساعت12:03---27 بهمن 1391
گیرم که باخته ام!!!

اما کسی جرات ندارد به من دست بزند

یا از صفحهء بازی بیرونم بیندازد

"شوخی نیست من شاه شطرنجم... " !!!

=========================

هههههههههههههههههي

يادش بخير ي زماني

پرنسس خانمو به دوستاي قديميشم يه

سري ميزد:- |


Mohsen
ساعت11:02---27 بهمن 1391
سلااااااااااااااااااام، صاب خونه کجایی په؟؟؟

lev
ساعت12:26---25 بهمن 1391
تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .


jigily
ساعت19:29---24 بهمن 1391
دیگه فندک ندارم اخه میخوام چیکار



وقتى روشن میشه رو لبم سیگار رو سیگار



وقتى عشقم خاطرات اون شبهارو دود کرد



وقتى کنار غریبه اون شمع ها رو فوت کرد



ققنوس
ساعت12:23---24 بهمن 1391
نا اميدي رو به صفت هات اضافه كن
يا شايدم كم اميدي بهتر باشه


mehrnoush
ساعت23:22---18 بهمن 1391
Ghalebe jadid mobarak aji.

سالی
ساعت18:07---18 بهمن 1391
یا حضرت کامبیز
آجو موخاستی ا دوریم خودکشی کنی؟؟؟؟
خب پ من مزاحمت نموشم راحت باش
راسی یه پیشنهاد
یه مارمولک بگیر دمشو بچین بنداز تو فنجون قهوه ات سر بکش .در جا میمیری
پیش پیش روحت شادو یادت گلامی


دخترچادری
ساعت17:40---17 بهمن 1391
صبح زود بود. توریست آمریکایی به ماهیگیر نگاه می کرد که تازه از
صید برگشته بود. یک ماهی بزرگ در قایقش بود. به او گفت: با این
سرعتی که داری چرا ماهی های بیشتری نمی گیری؟؟؟
ماهیگیر گفت: همین هم خرج زن و بچه هایم را در می آورد...
توریست گفت: بقیه ی روز را چه کار می کنی؟؟؟
گفت: با بچه هایم بازی می کنم، کتاب می خوانم، از مناظر اینجا لذت
می برم، گیتار می زنم و با دوست هایم در دهکده نوشیدنی می نوشم...
توریست گفت: اگر بیشتر ماهی بگیری، با پول اضافه اش می توانی
چند قایق دیگر بخری. بعد از آن می توان بدون واسطه جنس هایت را
بفروشی. بعد می توانی با پول اضافه ات یک کارخانه ی کنسرو سازی
همین اطراف بزنی...
ماهیگیر گفت: بعد چی؟؟؟
* بعد می توانی به نیویورک بروی در بورس سرمایه گذاری کنی.
ماهیگیر گفت: بعد چی؟
* بعد دیگر وقت خوشگذرانی است، سهام ات را در موقع مناسب
می فروشی.
ماهیگیر پرسید: بعد چی؟
*بعد با میلیون ها دلار پول ات می توانی یک کلبه همین اطراف بخری.
ماهیگیر پرسید: بعد چی؟
*** بعد می توانی با بچه هایت بازی کنی، کتاب بخوانی، از مناظر
اینجا لذت ببری، گیتار بزنی و با دوست هایت در دهکده نوشیدنی
بنوشی...


مرجان
ساعت17:00---17 بهمن 1391
عزیزمممممم چیشدی؟؟؟نالاحت نباش

مرجان
ساعت16:56---17 بهمن 1391
چقدر همه خسته اند,
چقدر همه گرفته اند,
کاش همه خوب بودند
کاش همه شاد بودند


رفیق همیشگی
ساعت11:40---17 بهمن 1391
همه ادما بد نیستن همه ادما گاهی بدی میکنن.
شاید گاهی باید کمتر ناراحت شد حتی به زور
متاسفم...حتی اگر دلت پرشده از ببخشیدای من
متاسفم...


Mohsen
ساعت10:46---17 بهمن 1391
خسته ام از آدم هاي اين شهر، كه مثل هوايش ناپايدارند...
گاه آنقدر پاك كه باورت نمي شود...
گاه آنقدر پست، كه نفست مي گيرد...
.
.
.
ولي باز بي خيال


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهسه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, توسط پرنسس
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.